برخی باورهای عامیانه در کلمبیا
بخش نهم
یکی از ویژگیهای اجتماعی و مردم شناختی آمریکای لاتین و بویژه کلمبیا، حضور و ظهور بسیاری از باورهای عامیانه و خرافات در لایه های ژرف زندگی مردم است. این موضوع در ادبیات و فرهنگ مردم نیز بازتاب گستردهای دارد. برای نمونه در رمان رئالیسم جادویی گابریل گارسیا مارکز و دیگران. در اینجا به برخی از این باورها و خرافات که شباهتهایی با باورهای عامیانۀ ایرانی نیز دارد، اشاره میکنم:
- اگر گوش راست شما گرم شود، کسی دارد از خوبی هایتان سخن میگوید و اگر گوش چپتان گرم شود، کسی دارد غیبت شما را میکند.
- اگر سنجاقک ببینید، برایتان مهمان میآید.
- اگر نمک روی زمین بریزد، بد است. (نمک نماد برکت است)
- باز کردن چتر در خانه شوم است.
- رد شدن از زیر نردبان، شوم است.
- کیف را نباید روی زمین گذاشت، چرا که پول و برکت از دست میرود.
- رسم ریختن چند جرعه شراب روی زمین به یاد مردگان هم که در ایران باستان بوده، اکنون در کلمبیا زنده است. در ایران، ریختن آب یا گلاب روی سنگ قبر درگذشتگان، ادامۀ آن رسم دیرین است.
اگر شراب خوری، جرعهای فشان بر خاک از آن گناه که نفعی رسد به غیر، چه باک؟ (حافظ)
- دیدن گربۀ سیاه، شوم است.
- در آخرین روز سال، کیف و کولهبار سفر میبندند و دور ساختمان خود میگردند، بدان امید که در سال آینده به سفرهای خوشی بروند.
- همچنین 12 دانه انگور میخورند تا در 12 ماه سال آینده، شادی و شیرینی و برکت، بهرۀ آنان باشد.
- روزهای نخست اقامتم در کلمبیا، از یکی از رفتارها و عادتهای برخی از مردم شگفتزده میشدم. وقتی در اتوبوس بیآرتی، مسافری از روی صندلی برمیخاست و پیاده میشد، برخی از مسافران که میخواستند به جای او بنشینند، کمی صبر میکردند و سپس مینشستند؛ یا بسیار آهسته و به تدریج مینشستند (Slow Motion) . از دانشجویم خانم دیانا پرسیدم دلیل این کار چیست و او توضیح داد که این رسم، مردهریگِ رفتار و منش دوران استعمار است. سالها آمریکای لاتین، مستعمرۀ اسپانیاییها بود و اسپانیاییهای خودپسند، در مجامع عمومی، در جای یک کلمبیایی ساده و عوام و استعمار شده، نمینشستند و آن را کسر شأن خود میدانستند. در حقیقت تکیه بر جای حقیران و مردم درجه دو نمیزدند. این نگاه و رفتار اشرافمنشانه و توهینآمیز، اکنون نیز در لایههایی از زندگی روزمره، جریان دارد.