سخنرانی و معرفی ایران
بخش پنجم
سپاس خدای را! نخستین سخنرانی من در دانشگاه ملی کلمبیا در بارۀ تاریخ و تمدن دیرسال ایران، بخوبی و بایستگی برگزار شد. در دانشگاهی که روزی روزگاری، مارکز و بسیاری دیگر از بزرگان ادب و فرهنگ این دیار در آن، گام برداشته و درس خواندهاند. در گوشهگوشۀ دانشگاه، پوستر سخنرانی دیده میشد. بسیاری از آنها را خودم اینجا و آنجا زدهبودم و این کار، چه حس زیبا و شورانگیزی برای من داشت! با اینکه اندکی نگران بودم مبادا از برنامه چنان که باید و شاید استقبال نشود، اما کم کم حدود بیست نفر آمدند و چراغ محفل ما را برافروختند. این تعداد برای نخستین نشست، بسیار امیدبخش بود. کار را باید از جایی آغاز کرد و اگر به قول اخوان، کار و کارک نباشد و بکوشی کارستانش کنی، نرمنرمک شناخته میشود و نیوشندگان فرهیخته و تشنۀ دانستن را گرد میآورد. این دانشگاه از نظر میزان برنامههای فرهنگی و هنری و البته سیاسی در کلمبیا پیشتاز است. پیش از آغاز سخنم، از ایستگاه رادیویی دانشگاه آمدند و با من گفتگو کردند.
خانم خبرنگار، هدف من از سفر به کلمبیا و نیز معرفی ایران را جویا شد و سپس پرسید مگر ایران به جز مسائل سیاسی و تنشهایی که با آمریکا و اسرائیل دارد، چه برای گفتن دارد؟ با خونسردی گفتم: اینجا آمدهام تا از همین موضوع سخن بگویم. اینجا آمدهام بگویم میتوان دنیا را از دریچههایی جز سیاست نیز دید. گفتم در کنار گفتگو و بحث و جدلهای سیاستمداران، خوب است ما معلمان و فرهنگدوستان نیز از دریچۀ سبز و زیبای فرهنگ، هنر و ادبیات به همسنخی و همسخنی با یکدیگر برسیم و چه جایی بهتر و سزاوارتر از دانشگاه؟ گفتم شما دوستان آمریکای لاتین از کشوری با هزاران سال پیشینۀ دانش و بینش و هنر و تمدن چه میدانید؟ اندکی درنگ کنید تا گوشههایی از داستان آن را برای شما باز بگویم. یک ساعت و نیم از سپیدهدم تاریخ و تمدن ایرانی تا ایران امروز سخن گفتم و یکی از دانشجویان پیشین زبان فارسی، آقای جان ویل که براستی شیفتۀ ایران است، برای کسانی که کمتر با انگلیسی آشنا بودند، گفتههای مرا به زبان اسپانیایی ترجمه کرد. پس از آن، فیلمی بسیار زیبا و کوتاه از چشماندازهای دیدنی ایران پخش کردیم که بی هیچ تعارف و تکلفی، همه را شگفتزده کرد. چشماندازهای بشکوه، غرورآفرین و چشمنوازی از تخت جمشید، حافظیه، سعدیه، شاهکارهای معماری اصفهان، تهران امروز، دریای مازندران و جنگلهای هوشربای شمال، کویر لوت و ... یکی پس از دیگری، دفتر پر برگ و بار و زرین فرهنگ و هنر و ذوق ایران و ایرانی را ورق زد و این مشتی از خروار و اندکی از بسیار، بسنده بود تا پرسش خانم خبرنگار را پاسخی درخور بدهد. بخش دوم این سخنرانی هفتۀ دیگر خواهد بود و این گفتگوی فرهنگی را ادامه خواهیم داد. هفتۀ دیگر در برنامۀ زندۀ رادیویی دانشگاه چند دقیقه در بارۀ ایران گفتگو خواهم کرد.
آفتی نبود بتر از ناشناخت تو برِ یار و ندانی عشق باخت
یار را اغیار پنداری همی شادیای را نام بنهادی غمی
اینچنین نخلی که لطف یار ماست چون که ما دزدیم، نخلش دار ماست
اینچنین مشکین که زلف میر ماست چون که بیعقلیم، این زنجیر ماست
سایت دانشگاه ملی بوگوتا (کلمبیا)، بزرگترین دانشگاه کشور، خبر سخنرانی من و بخشی از مصاحبۀ مرا منعکس کردهاست. این خود، تبلیغ بسیار خوب و گستردهای برای هدفی است که عاشقانه و پیگیر، آن را دنبال میکنم. یکی از دانشآموزان یکی از دبیرستانهای دخترانه، به یکی از دوستان همکلاسی ایرانیاش گفته بود من فیلمی ایرانی دیدم و شگفتزده شدم وقتی دیدم شما یخچال و اجاق گاز هم در آشپزخانه دارید! یکی دیگر پرسیدهبود شما هنوز هم با شتر رفت و آمد میکنید؟ میخواهم بگویم ما کجاییم و تصور دیگران در بارۀ ما کجا؟
صد ملک دل به نیم نظر میتوان خرید
خوبان در این معامله تقصیر میکنند
سایت دانشگاه ملی بوگوتا، خبر سخنرانی من و بخشی از مصاحبۀ مرا چنین منعکس کردهاست:
«فرهنگ و تاریخ ایران، عنوان کنفرانس های دکتر بهادر باقری، استاد اعزامی از ایران»
این استاد ایرانی در چند کنفرانس، از فرهنگ و ادبیات ایران سخن میگوید. او که به تازگی از ایران برای تدریس زبان و ادبیات فارسی آمدهاست، میگوید در این گوشۀ جهان، تصوری که مردم کلمبیا از ایران دارند، تنها از زاویۀ دید مسائل سیاسی و چهرۀ نادرستی است که رسانههای جمعی نشان میدهند. دکتر باقری دو سال در کشور اوکراین زبان و ادبیات فارسی تدریس کرده و امسال وزارت علوم از او خواسته است تا کشور دیگری را برای تدریس انتخاب کند. او که مشتاق دانستن در بارۀ زبان و فرهنگ کشورهای آمریکای لاتین بوده، کلمبیا را انتخاب کرده تا از سوی دیگر، از این فرصت استفاده کند و کشورش ایران را به جامعۀ کلمبیا معرفی کند. او گفت: «من نمیخواهم صرفاً مدرس زبان فارسی باشم و به تدریس بسنده کنم، بلکه میخواهم کشورم را به دانشگاهیان معرفی کنم و به مردم کلمبیا بگویم که ایران، بسیار فراتر از مسائل و بحثهای سیاسی است و میخواهم چهرۀ دیگر ایران را به شما معرفی کنم. سیاست تنها یکی از دریچههایی است که میتوان جهان را از آن نگریست؛ اما دریچههای دیگری نیز وجود دارند از جمله ادبیات، فرهنگ، تاریخ و آداب و رسوم و هنر و زیباییشناسی. من میخواهم زاویۀ دید شما را نسبت به کشورم دگرگون کنم.» او میخواهد سینمای ایران را نیز معرفی کند. برای نمونه از فیلم «جدایی نادر از سیمین» نام میبرد که بیش از شصت جایزۀ معتبر جهانی از جمله گلدن گلوب و اسکار دریافت کردهاست. دکتر باقری در این ترم بیست دانشجوی زبان فارسی سطح یک و دو دارد و در ترم دیگر با دانشجویان سطحهای سوم نیز کلاس خواهد داشت و تعداد دانشجویانش افزایش خواهند یافت. با نشان دادن جنبههای مثبت و خوب کشورش، هدف او تغییر نگاه ما نسبت به ایران است. بخش دوم سخنرانی او هفتۀ دیگر دوم اکتبر در دانشکدۀ علوم اجتماعی خواهد بود.
دکتر بهادر باقری